۱۳۸۹ مهر ۱۱, یکشنبه

آدرس جدیدم

http://sodas8.blogspot.com/


دوباره برگشتم 
سیستم فیلترینگ ج.ا ، خستگی ناپذیر و سخت کوش به صورت شبانه روزی برای حراست از کیان این انقلاب جهان شمول!!!! جانفشانی میکنند که مبادا خدای ناکرده گزندی از طرف معاندین و منافقین که از کفار هم بدترند به عظمت و شوکت اسلامی این انقلاب وارد آید پس ما نیز بی هیچ گله و شکایتی تنها جهت ارتزاق حلال این برادران سختکوش و جلوگیری از بیکار و یا کم کار گشتن ایشان به فعالیت خود ادامه میدهیم باشد که مساعی ما مورد توجه و عنایت حضرات قرار گیرد و توانسته باشیم گوشه ای از این کار دشوار و سرشار از ثواب را گرفته باشیم

۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سه‌شنبه

منشور ایرانی در ایران ویران شده


به بهانه ورود منشور حقوق بشر کوروش کبیر به ایران


اينك كه به ياري مزدا ، تاج سلطنت ايران و بابل و كشورهاي جهات اربعه را به سر گذاشته ام ، اعلام مي كنم :
كه تا روزي كه من زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد

دين و آيين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم ، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت كه حكام و زير دستان من ، دين و آئين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم يا ملتهاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند يا به آنها توهين نمايند .


(پس از 2500 سال در ایران ، اقلیتهای دینی و مذهبی از کمترین آزادی و جایگاه اجتماعی برخوردارند و هیچ یک اجازه تبلیغ دین و مذهب خود را ندارند. این در مورد ادیان و مذاهب آسمانیست حال اینکه ادیانی مانند بهاییت در این کشور حتی اجازه زیستن نیز ندارند)
من از امروز كه تاج سلطنت را به سر نهاده ام ، تا روزي كه زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد ،
هر گز سلطنت خود را بر هيچ ملت تحميل نخواهم كرد
و هر ملت آزاد است ، كه مرا به سلطنت خود قبول كند يا ننمايد
و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند ، من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم كرد . 


(پس از 2500 سال در ایران ، افرادی تنها به جرم گفتن جمله رای من کجاست ، یا شهید شده ویا در قعر مخوف ترین سیاهچالهای نظام مورد تعرض و تجاوز و شکنجه قرار میگیرند)
من تا روزي كه پادشاه ايران و بابل و كشورهاي جهات اربعه هستم ، نخواهم گذاشت ،
كسي به ديگري ظلم كند و اگر شخصي مظلوم واقع شد ، من حق وي را از ظالم خواهم گرفت
و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم كرد .
(افرادی در این کشور پس از
گذشت2500 سال از این بیانیه با وجود جنایات و ستمهای فراوانی که در حق مردم مظلوم این مرز و بوم روا داشتند و احکام ظالمانه شان شهره آفاق گشته ، هنوز مورد عنایت و توجه شدید حاکمان کنونی قرار میگیرند"جایگاه سعید مرتضوی در صف دوم نماز عید فطر امسال پس از آن همه فضاحت")
من تا روزي كه پادشاه هستم ، نخواهم گذاشت مال غير منقول يا منقول ديگري را به زور يا به نحو ديگر
بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال ، تصرف نمايد
(در ایران 2500 سال بعد کلیه اموال افراد تنها به دلیل عقاید سیاسی و مذهبی مخالف حاکمیت به نفع نظام مصادره شده و در اختیار مزدوراان قرار میگیرد)
من تا روزي كه زنده هستم ، نخواهم گذاشت كه شخصي ، ديگري را به بيگاري بگيرد
و بدون پرداخت مزد ، وي را بكار وادارد .

من امروز اعلام مي كنم ، كه هر كس آزاد است ، كه هر ديني را كه ميل دارد ، بپرسد
و در هر نقطه كه ميل دارد سكونت كند ،
مشروط بر اينكه در آنجا حق كسي را غضب ننمايد ،

و هر شغلي را كه ميل دارد ، پيش بگيرد و مال خود را به هر نحو كه مايل است ، به مصرف برساند ،
مشروط به اينكه لطمه به حقوق ديگران نزند .
(تخریب منازل بهاییان ومساجد دراویش گنابادی پس از 2500 سال از گذشت انتشار بیانیه کوروش کبیر)


من اعلام مي كنم ، كه هر كس مسئول اعمال خود مي باشد و هيچ كس را نبايد به مناسبت تقصيري كه يكي از خويشاوندانش كرده ، مجازات كرد ،
مجازات برادر گناهكار و برعكس به كلي ممنوع است
و اگر يك فرد از خانواده يا طايفه اي مرتكب تقصير ميشود ، فقط مقصر بايد مجازات گردد ، نه ديگران
(در ایران پس از 2500 سال ، خواهر فرزاد کمانگر و برادر کیانوش آسا و ... را تنها به دلیل نسبت خانوادگی با آنان به بند میکشند و مورد آزار و شکنجه قرار میدهند)
من تا روزي كه به ياري مزدا ، سلطنت مي كنم ، نخواهم گذاشت كه مردان و زنان را بعنوان غلام و كنيز بفروشند
و حكام و زير دستان من ، مكلف هستند ، كه در حوزه حكومت و ماموريت خود ، مانع از فروش و خريد مردان و زنان بعنوان غلام و كنيز بشوند
و رسم بردگي بايد به كلي از جهان برافتد .
(در ایران بعد از2500 سال از صدور این فرمان ، فروش دختران زیبا اما نیازمند این مرز و بوم به کشورهای عربی تجارتی شده پر سود"کلاهت رو بزار بالاتر کوروش")
و از مزدا خواهانم ، كه مرا در راه اجراي تعهداتي كه نسبت به ملتهاي ايران و بابل و ملتهاي ممالك اربعه عهده گرفته ام ، موفق گرداند . 

پس کوروش آسوده بخواب که بیداری تو نیز دردی را دوا نمی کند .

۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه

آزادی

آه اگر آزادی سرودی مي‌خواند


کوچک
همچون گلوگاه ِ پرنده‌يي،
هيچ‌کجا ديواری فروريخته بر جای نمي‌ماند.
ساليان ِ بسيار نمي‌بايست
دريافتن را
که هر ويرانه نشاني از غياب ِانساني‌ست


که حضور ِ انسان
آباداني‌ست.

۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

در عظمت شیوا نظر آهاری بودن

در زندان اوین شیوا نظر آهاری تنها یک نام نیست. یک دریچه است. دریچه ای از امید. امیدی که به دیده هر زندانی تازه واردی تنیده می شود. نام " شیوا نظر آهاری " را در تک تک اتاقهای بازجویی بند ۲۰۹ می توانی بیابی که با خطی خوش و خوانا روی دیوارهای آگوستیک خود نمایی می کند. نام و نشانی که تنها یک نام و نشان ساده نیست. یک علامت است. علامتی که به زبان بی زبانی می گوید: " نترس! مقاومت کن. " تنها در بحبوحه متلاتم یک بازجویی سنگین و طاقت فرساست که می توانی اهمیت " شیوا نظر آهاری " بودن را درک کنی. حکایت " شیوا نظر آهاری " بودن در سرزمین من حکایت دردناک تمام فعالین حقوق بشر در ایران است. آنها که بی هیچ چشمداشتی برای برقراری همه جانبه حقوق بشر و رعایت تمام قوانین مرتبط با آن از سوی جمهوری اسلامی از جان و مال خود مایه می گذارند و هر مصیبت و داغ و درفشی را به جان می خرند.shiva_nazarahari7.jpg


از فعالیت برای حقوق بشر تا اعدام
نوشتن درباره شیوا نظر آهاری نوشتن درباره یک مبارز و فعال حقوق بشر نیست. نوشتن درباره کسانی است که نه برای اهداف و اغراض سیاسی که برای تاسیس و تثبیت حقوق اساسی هموطنانشان تن به رجرآورترین مبارزات می دهند و یا زندان و زنجیر و داغ و درفش را به جان می خرند و یا آوارگی و خانه بدوشی غربت را. با این همه وضعیت شیوا نظر آهاری وضعیت خطرناکی است و سکوت اصحاب رسانه درباره او آنهم در شرایطی که به گفته وکیل مدافعش قرار است در ۱۳شهریور به اتهام محاربه محاکمه شود، امر پسندیده ای نیست.
درباره آخرین وضعیت شیوا نظر آهاری، وکیل او می گوید: " یکی از اتهامات سه گانه شیوا نظرآهاری محاربه است. من ازالان در این فکر هستم که باید برای دادگاه او چه گلی به سرم بگیرم. در صحبتی که با چند نفر از همکارانم داشتم گفتم اگر یکی دو اتفاق اینگونه در صدور احکام بیافتد من از تمام پرونده‏هایم کناره گیری می‏کنم. شیوا نظر آهاری سیزدهم ماه آینده دادگاه دارد و من واقعا نمی‏دانم قرار است چه اتفاقی بیفتد و با چه منطقی و بر اساس چه موازینی برای او رای صادر کنند. واقعا اگر قرار باشد اتهامات او را، با روش بی منطق فعلی بپذیرند، وضعیت او خطرناک خواهد شد. چه اتهام محاربه شیوا نظرآهاری چه خواهد شد واقعا نمی‏دانم. نوع اتهام او مجازات اعدام دارد . "
محمد شریف ادامه می دهد: پرونده شیوا نظرآهاری در همان شعبه ای است که پرونده بدرالسادات مفیدی در جریان است و به نظر من رای صادره در رابطه با پرونده خانم مفیدی غیرقانونی است. لذا از آنجا که محاربه در وهله نخست اتهامات مطرح شده به شیوا نظرآهاری است، من به شدت درباره رای احتمالی دادگاه نگران هستم.» به گفته شریف یکی از دلایل نگرانی وی این است که رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی شخص معینی است اما در پرونده خانم مفیدی دادرس دیگری حاضر شده بود. محمد شریف در خصوص اتهامات موکلش گفت: «به ایشان سه اتهام تفهیم شده است. یکی محاربه است، موضوع ماده ۱۸۶. دیگری اجتماع و تبانی جهت ارتکاب جرم است، موضوع ماده ۶۱۰ و در نهایت تبلیغ علیه نظام است، موضوع ماده ۵۰۰."


شیوا نظر آهاری کیست؟
شیوا نظرآهاری متولد خرداد ۱۳۶۳فعال حقوق بشر، عضو هیئت موسس، دبیر سابق و سخن گوی فعلی کمیته گزارشگران حقوق بشر و فعال دفاع از زندانیان سیاسی است. او همچنین فعال حقوق کودکان کار، عضو انجمن زنان تارا، کمپین یک میلیون امضا، روزنامه‌نگار، وبلاگ نویس، و از دانشجویان محروم از تحصیل (برای کارشناسی ارشد مهندسی عمران است. شیوا نظر آهاری از سال ۱۳۸۱به کارهای حقوق بشری بخصوص حمایت از زندانیان سیاسی روی آورد و فعالیت خود را از "کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی" آغاز کرد.
در مرداد ماه ۱۳۸۳در اوج جوانی شیوا نظرآهاری، دبیر وقت کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی بود که در تجمع کمیته مزبور در جریان تجمع خانواده‌های زندانیان سیاسی در مقابل سازمان ملل بازداشت شد.
او مجددا در جریان نا آرامی‌های مربوط به اعتراضات به نتیجه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، حوالی ساعت ۱۳:۳۰ روز یک شنبه، ۲۴ خرداد ماه ۱۳۸۸، توسط نیروهای اطلاعاتی در محل کار خود بازداشت شد.
شادی صدر وکیل مدافع او نیز صبح جمعه ۲۶ تیر ۱۳۸۸ در حالیکه از بلوار کشاورز قصد رفتن به نماز جمعه ۲۶ تیرماه ۱۳۸۸ را داشت توسط نیروهای لباس شخصی، با خشونت و بدون حکم قضائی سوار اتومبیلی شد و به مکان نامشخصی انتقال داده شد.
روز سه شنبه، ششم مرداد ماه ۱۳۸۸، شیوا نظرآهاری در گفت و گویی کوتاه با خانواده خود از زندان اوین اعلام کرد تا مدتی از امکان برقراری تماس تلفنی محروم خواهد بود. شیوا نظر آهاری، پس از گذراندن ۳۳ روز در سلول انفرادی بند ۲۰۹، در ۲۶ تیر ماه به سلول‌های عمومی بند مزبور منتقل و در طول این مدت تنها موفق به چند تماس کوتاه با خانواده اش شده‌است. او طی این مکالمات از ارائه درخواست ملاقات با خانواده خود خبر داده که تا به امروز چنین امکانی محقق نشده‌است.
در تاریخ ۲۳ مرداد سال گذشته وبگاه کانون زنان ایرانی اعلام کرد که شیوا بیش از ۲۰ روز است که حتی موفق نشده‌است به خانواده خود تلفن کند، و مامورین امنیتی به خانواده او گفته‌اند که وی ممنوع الملاقات است. از اینرو نگرانیهای جدی در زمینه سلامتی ایشان وجود دارد.
در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۸۸ پس از گذشت بیش از ۸۰ روز از دستگیری شیوا نظرآهاری، قوه قضاییه برای آزادی او درخواست قرار وثیقه بسیار سنگین پانصد میلیون تومانی نمود در حالیکه خانواده شیوا قادر به پرداخت چنین مبلغ هنگفتی نبودند. مادر شیوا به دادگاه انقلاب مراجعه و به قرار مزبور اعتراض نموده‌است اما بازپرس سبحانی (بازپرس پرونده شیوا) ضمن ممانعت از ادامه بحث گفته‌است: «پس بگذارید در زندان بماند.»
در پی مراجعات فراوان خانواده شیوا به دادگاه، در تاریخ ۲۵ شهریور از سوی قوه قضاییه قرار وثیقه وی از ۵۰۰ میلیون تومان به مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان کاهش یافت. سپس با پرداخت این مبلغ توسط خانواده وی، شیوا نظر آهاری در ساعت ۲۱ تاریخ یک مهر ۱۳۸۸ به طور موقت از زندان اوین تا زمان تشکیل جلسه دادگاه آزاد شد اما این پایان کار نبود.
پس از درگذشت آیت‌الله منتظری برخی از کسانی که در مراسم ختم وی شرکت کرده بودند بازداشت شده‌اند. اما این بازداشت‌ها حتی اندکی پیش از رسیدن به مراسم ختم این فقیه منتقد و در راه قم انجام شد.شیوا نظرآهاری یکی از این افراد بود.


همه شجاعتهای یک زن
شیوا نظر آهاری در زمان آزادی مجددش به دادخواهی دختری پرداخت که در زندان اوین توسط بازجویش مورد تجاوز قرار گرفته بود. او به همراه دوستانش کمپینی را به نام «عاطفه نبوی»، دانشجوی بازداشت شده در راهپيمايی ۲۵ خرداد به راه انداخت. این کمپین تلاش می‌کرد تا عاطفه نبوی را از زندان آزاد کند.
او پس از آنکه با گذاشتن وثیه از زندان آزاد شد، خاطراتی از ملاقات خود با عاطفه نبوی در زندان اوین را منتشر کرد. در این خاطرات، عاطفه نبوی یکی از قربانیان شکنجه جسمی و جنسی معرفی شده است. نسرین ستوده، حقوقدان در باره بازداشت خانم نظرآهاری، و موکلش، عاطفه نبوی می‌گوید: مطابق اظهارات ديگر افرادی که به همراه خانم نظرآهاری چند ساعتی مورد بازداشت و بازجويی قرار گرفته اند، اتهام اصلی که برای خانم نظرآهاری و هومن فخارمقدم (که در آنزمان با قید وثیقه در مرخصی از اوین بسر میبرد) و دوستان ديگری که در آن اتوبوس بودند مطرح شده است اين بوده که چرا آنها مبادرت به ايجاد «کمپين عاطفه نبوی» کرده‌اند. همان طور که می دانيد موکل من، خانم عاطفه نبوی، فقط به دليل شرکت در راهپيمايی ۲۵ خرداد به چهار سال حبس تعزيری از سوی شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب اسلامی محکوم شده و صراحتاً در حکم صادره عليه عاطفه اعلام شده که او به دليل فعاليت خانواده‌اش به چنين مجازات سنگينی محکوم می‌شود، يعنی مهمترين اصل حقوق کيفری که اصل شخصی بودن جرم و مجازات است در اين حکم ناديده گرفته شده است. به همين دلايل من فکر می کنم خانم نظرآهاری به درستی دست به ايجاد چنين کمپينی زده و از اين بابت هم تحت فشار قرار گرفته است. "


دشمن تراشی
ماموران امنیتی که از فردای عاشورا کلافه از اوج گیری اعتراضات مردمی بودند، به استراتژی خلق دشمنی سازمان یافته دست زدند و در ایران تلاش کردند تا با ترتیب دادن سناریوی مرتبط کردن فعالین حقوق بشر به سازمان مجاهدین خلق آنها را عامل اصلی اعتراضات خیابانی مردم جلوه دهند. به همین منظور آنها مدتهاست که با اعمال سخت ترین شکنجه ها بر روی مدافعین حقوق بشر و اعتراف گیری از آنها سناریوی خود را تکمیل کنند.
امری که با توجه به مقاومت کسانی نظیر شیوا نظر آهاری و کوهیار گودرزی به شکست انجامیده و صدور احکام سنگین برای شیوا نظر آهاری را هم باید در همین راستا بررسی کرد.
اگر به زندانیان سیاسی در تمامی زندان های ایران رجوع کنید، به رغم باورها و ایدئولوژی های متنوع شان، یک چیز مشترک دارند. آن هم، شماره تلفن شیوا نظرآهاری است. شیوا نظر آهاری در شرایطی در آستانه دریافت حکم اعدام قرار دارد که در زمان آزادی اش هر روز، ساعت ها به درد دل های ایشان گوش می کرد و از دردهای شکنجه هایشان تا غم های دوری از دوستان و خانواده هایشان و حتی گله های رفیقانه از هم بندی ها و هم سلولی هایشان می شنید. بهتر است تا دیر نشده برای این فعال شجاع حقوق بشر کاری کرد. کاری که دست کم سایه شوم مرگ را از سر این مبارز خستگی ناپذیر دور کند. ما که که زندان بودیم شیوا برایمان خیلی کارها کرد. حالا نوبت ماست
منبع : تحول خواهی

۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه

روز قدس


هم غزه هم لبنان
هر دو فدای ایران

۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

با رویش ناگزیر جوانه چه می‌کنید؟



گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام!و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهای‌تان زخم‌دار است
                                              با ریشه چه می‌کنید؟
گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده‌اید
پرواز را علامت ممنوع میزنید
            با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟
گیرم که می‌کشید
گیرم که می‌برید
گیرم که می‌زنید
                      با رویش ناگزیر جوانه چه می‌کنید؟


۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

اعدام

خبركوتاه بود:
____"اعدامشان كردند"
خروش دخترك برخاست
لبش لرزيد
دو چشم خسته اش از اشك پر شد،
گريه را سرداد...
ومن با كوششي پردرد اشكم را نهان كردم.
____چرا اعدامشان كردند؟
ميپرسد زمن با چشم اشك آلود
چرا اعدامشان كردند؟

____عزيزم دخترم!
آنجا شگفت انگيز دنيايي ست:
دروغو دشمني فرمانروايي ميكندآنجا
طلا،اين كيمياي خون انسان ها
خدايي ميكند آنجا
شگفت انگيز دنيايي كه همچون قرنهاي دور
هنوز از ننگ آزار سياهان دامن آلودست.
در آنجا حق و انسان حرف هايي پوچ و بيهوده ست
در آنجا رهزني،آدمكشي،خونريزي آزاد است
ودست وپاي آزادي ست در زنجير...

عزيزم دخترم!
آنان
براي دشمني با من
براي دشمني با تو
براي دشمني با راستي
اعدام شان كردند
وهنگامي كه ياران
با سرود زندگي بر لب
به سوي مرگ ميرفتند
اميدي آشنا ميزد چوگل در چشم شان لبخند
به شوق زندگي آواز ميخواندند
و تا پايان به راه روشن خود باوفا ماندند.

عزيزم!
پاك كن از چهره اشكت را زجا برخيز!
تو در من زنده اي،من در تو،ماهرگز نمي ميريم
من وتو با هزاران دگر
اين راه را دنبال ميگيريم
از آن ماست پيروزي
از آن ماست فردا با همه شادي و بهروزي

عزيزم!
كار دنيا رو به آبادي ست
وهر لاله كه از خون شهيدان مي دمد امروز
نويد روز آزادي ست.
"هوشنگ ابتهاج"



۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

كودتاي ديروز،وقايع امروز،تكرار تاريخ فردا !




ديروز: اون بنده خدا اواخر كارش غرور بيش از اندازه اي داشت ،وقتيكه قيمت نفت بالا رفت و مملكت به سرعت صنعتي شد و...ديگه هيچ كس را تو عالم تحويل نميگرفت!يك زماني هم ميگفت من از طرف خدا هستم امام زمان و ...و بايد اين كشور و مملكت را نگهداري كنم از شر دشمنانش!يك زماني هم كه ديد نخست وزير قانوني اش خيلي داره پاشو از گليمش درازتر ميكنه نقشه كودتا را اجرا كرد و بالاخره تموم شد. امروز: اين بنده خدا هم زيادي غرور داره،حتي همونهايي كه اوردنش را هيچ بدهكار نيست!دنيا را ميخواد فقط خودش مديريت كنه!هيچ كس و هيچ قانوني به جز حرف و قانون خودش را نميشناسه،مدعي نزديكي با امام زمان و فيوضات الهيه !تو جريان انتخابات هم (خودتون بهتر ميدونيد چي شد؟!). فردا: تاريخ تكرا شدني است .........

۱۳۸۹ تیر ۴, جمعه

ابراهیم در آتش




در آوارِ خونینِ گرگ‌ومیش
دیگرگونه مردی آنک،
که خاک را سبز می‌خواست
و عشق را شایسته‌ی زیباترینِ زنان
که این‌اش
           به نظر
هدیّتی نه چنان کم‌بها بود
که خاک و سنگ را بشاید.


چه مردی! چه مردی!
                         که می‌گفت
قلب را شایسته‌تر آن
که به هفت شمشیرِ عشق
                                 در خون نشیند
و گلو را بایسته‌تر آن
که زیباترینِ نام‌ها را
                       بگوید.
و شیرآهن‌کوه مردی از اینگونه عاشق
میدانِ خونینِ سرنوشت
به پاشنه‌ی آشیل
                       درنوشت.ــ
رویینه‌تنی
           که رازِ مرگش
اندوهِ عشق و
غمِ تنهایی بود.





«ــ آه، اسفندیارِ مغموم!
    تو را آن به که چشم
    فروپوشیده باشی!»





«ــ آیا نه
          یکی نه
                  بسنده بود
    که سرنوشتِ مرا بسازد؟


    من
    تنها فریاد زدم
                     نه!


    من از
          فرورفتن
                   تن زدم.


    صدایی بودم من
    ــ شکلی میانِ اشکال ــ،
    و معنایی یافتم.


    من بودم
    و شدم،
    نه زانگونه که غنچه‌یی
                              گُلی
    یا ریشه‌یی
                 که جوانه‌یی
    یا یکی دانه
                 که جنگلی ــ
    راست بدانگونه
    که عامی‌مردی
                     شهیدی؛
    تا آسمان بر او نماز بَرَد.





    من بی‌نوا بند‌گکی سربراه

                                   نبودم

    و راهِ بهشتِ مینوی من

    بُز روِ طوع و خاکساری

                              نبود:

    مرا دیگرگونه خدایی می‌بایست

    شایسته‌ی آفرینه‌یی

    که نواله‌ی ناگزیر را

                           گردن

                                کج نمی‌کند.


    و خدایی
    دیگرگونه
    آفریدم».





دریغا شیرآهن‌کوه مردا
                           که تو بودی،
و کوهوار
پیش از آن که به خاک افتی
نستوه و استوار
                  مُرده بودی.


اما نه خدا و نه شیطان ــ
سرنوشتِ تو را
                  بُتی رقم زد
که دیگران
           می‌پرستیدند.
بُتی که
        دیگران‌اش
                   می‌پرستیدند.